مصاحبه اختصاصی خبرگزاری هنر آنلاین با آقای کامبیز آرامی
کامبیز آرامی، معمار برجسته ایرانی از جمله چهرههای تأثیرگذاری به شمار میرود که پس از کسب مدرک کارشناسی ارشد از دانشگاه شهید بهشتی تهران، سالها در ایران فعالیت داشته است. او که بارها موفق به کسب جوایز معتبر معماری در ایران شده و جزء چهرههای برجسته انجمن مفاخر ایران به شمار میرود، به شرایط کنونی آموزش معماری در کشور انتقاد دارد. آرامی معمار محجوبی است که با عشق و علاقه خاصی از معماری سخن میگوید. او که در پروژههای مختلفی چون: مجتمع ورزشی دانشگاه فردوسی مشهد، دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تبریز، کارخانه داروسازی اکسیر، فرهنگسرای سرو در پارک ساعی، ساخت بخشی از خانههای بم پس زلزله ۱۳۸۲و بسیاری نمونههای دیگر درخشیده است، صنعت معماری امروز ایران را نیازمند نظمی جدی، توجه به اصول و پیروی از ضوابطی جدی و غیرقابل دور زدن میداند. آرامی بر لزوم توجه به شخصیت بنا در معماری تأکید میکند و اعتقاد دارد معماری شهرسازی و سیمای شهری عناصر مهمی در تعیین روحیات مردم یک جامعه و سوق دادن آنها به سمت احساس نشاط و یا برعکس است. آنچه میخوانید، گفتوگوی هنرآنلاین با این چهره پیشکسوت عرصه معماری است.
جناب آرامی اجازه دهید بحث را از نقطهای که شما جذب این رشته شدید، آغاز کنیم. اصلاً چطور شد که شما جذب عرصه معماری شدید؟
گاهی اوقات اتفاقاتی در زندگی انسان رقم میخورد و او را به سمت وسویی میبرد که چرایی آن چندان واضح و روشن نیست، به نظرم دلیل آن، جایی در اعماق ناخودآگاه فرد نشسته است. من دوره دبستان را در مدرسهای دولتی در اطراف میدان عشرت آباد به نام “اقدسیه” پشت سر گذاشتم که البته دیگر اثری از این مدرسه، نظیر بسیاری از مدرسههای دولتی دیگر نیست. مدرسه معماری بسیار زیبایی داشت، معماری آجری این مجموعه با کلاسهای اطراف حیاط و یک کلاه فرنگی در میان که بازی سایههای بلند و کوتاه و جابجایی مدام آنها برایم بسیارجذاب بود. من در خلال این بازی سایهها پرسشهایی را در ذهنم دنبال میکردم. پرسشهایی نظیر اینکه چرا فلان سایه بلند است و فلان سایه کوتاه؟ چه چیزی، شکل این سایهها را عوض میکند، انتهای این گشتوگذار به معماری، زمینه و خورشید میرسید. شاید آنچه این ایام در ضمیر ناخودآگاه من نشانده شد، آغاز علاقهمندی به معماری بود. سالها بعد، وقتی پا به مقطع دبیرستان گذاشتم با همان ذهنیت به ساختمانها، خیابانها و فضاهای شهری توجه و آنها را با یکدیگر مقایسه میکردم. این دوران در دهه ۴۰ با برخی تحولات و اتفاقات در معماری ایران مصادف بود. در آن دوران معمارانی که برای تحصیل به خارج و عمدتاً فرانسه رفته و به کشور بازگشته بودند همراه با تحصیلکردههای این رشته در داخل که به سرعت رو به افزایش بودند، شروع به خلق آثاری کردند که سرآغازی برای تحول در معماری ایران بود، دیدن این آثار و سعی در کشف چگونگی مسیر شکلگیری یک ایده تا خلق یک اثر مردموار همراه با پس زمینه ذهنی مرا به سمت معماری کشید. در سال ۱۳۴۶ برای نخستین بار، دانشگاه ملی ایران که بعدها به شهید بهشتی تغییر نام داد، از طریق کنکور دانشجو پذیرفت، من هم در این سال در کنکور رشته معماری شرکت کردم وقبول شدم.
پس از همان دوران دبیرستان، میدانستید که میخواهید یک معمار باشید؟
بله. از همان ابتدا علاوه برتمام مطالبی که عرض کردم، بیربط یا باربط، نام آرشیتکت هم برایم جذاب و خوشآهنگ بود. در آن سال دانشگاه ملی برای رشته معماری ۳۰ نفر پذیرش داشت و من در آزمون این دانشگاه دقیقاً نفر سیام شدم. البته بعد از برگزاری آزمون، ظرفیت به ۶۰ نفر افزایش یافت و عده دیگری نیز به جمع ما اضافه شدند و به این ترتیب دوره تحصیل در دانشگاه را آغاز کردم. در همان سالهای نخست، مباحثه با اساتیدی نظیر: دکتر اولیاء، دکتر بهروز حبیبی و دکتر کامران سمیعی و سایرین، دروازههای دیگری از دنیای معماری را به رویم گشود. مجالست با این بزرگان به ویژه طی سفرهایی که با یکدیگر داشتیم و آشنایی من با برخی فلاسفه نظیر دکتر داریوش شایگان که گاهی بسیار زیباتر از یک معمار با بیانی شیوا حس فضا را در کالبد انسان میدمید و زندگی میبخشید، موجب شد که علاقه من روز به روز به معماری بیشتر و بیشتر شود.
شما به فلسفه اشاره کردید. فلسفه تا چه اندازه در معماری نقش دارد؟ آیا میتوان گفت فلسفه بخشی است که معماری همواره به آن نیاز دارد و اگر نیازی وجود دارد از چه جهاتی قابل بیان است؟
فلسفه نقش پایهای در معماری دارد و معماری بر روی بنیانهای فلسفی بنا میشود. شما وقتی مثلاً از معماری مدرن یا دیکانستراکشن حرف میزنید، در واقع براساس یک مبنای فلسفی و با تکیه بر جوهره “مدرنیسم” یا “دیکانستراکتیویسم” این معماری را میسازید. خلاصه آنکه قطعاً و بدون شک، فلسفه نقشی بنیادی در معماری دارد.
گاهی فلسفه برخی از آثار معماری در همان نگاه نخست هویدا میشود. به همین خاطر میتوان تشخیص داد که کدام اثر معناگرا و کدام نیست. اما آیا در ساختمانهای معمولی، پیرامون ما نیز فلسفهای وجود دارد؟ آیا میتوان گفت فلسفه جزو انکارناپذیر معماری است؟
پرسش بسیار دشواری مطرح کردید. خیر. به نظر من شما نمیتوانید در هر بنا و ساختمانی آن فلسفه و روح را بیابید. این کار بسیار سخت است اول باید معماری سره و ناسره را از هم جدا کرد. برای این کار قطعاً از فلسفه هم باید مدد گرفت. روشن است که برخی کارها بر مبنای فلسفه و تفکر خاصی شکل نگرفتهاند و حتی در سادهترین شکل پاسخگوی نیازهای تعریف شده برای خودشان هم نیستند. در همین کلانشهر تهران و حتی در کل ایران، اکثر ساختمانها، از این دست هستند. در هر صورت در معماری اصیل ایرانی هم فارغ از جدید یا قدیم با بیانی فلسفی، مواجهیم یعنی شما وقتی به معماری سادهترین خانههای متعلق به معماری بومی ایران، مثلاً در مناطق کویری به حیاط مرکزی و اطراف آن نگاه میکنید، گذشته از مواردی نظیر سازگاری با شرایط اقلیمی و محیط و آب و هوای آن منطقه، مفاهیم فلسفی موضوع هم قابل درک است. نگاهی عمیق به موضوع روشن میسازد که هرکدام از عناصر متشکله بنا در جزء و در ادامه آن، کلیت بنا براساس جهانبینی خاصی شکل گرفته و بنیادی فلسفی دارد.
با توجه به صحبتهای شما، در پس معماری اصیل و سنتی ما فلسفه و معانی مختلفی نهفته است. چطور میشود که معمار امروزی که از دانشگاه هم فارغالتحصیل شده و تحصیلات آکادمیک داشته، این دیدگاه را ندارد اما معماری که در گذشته بر پایه استاد – شاگردی آموخته است، این دیدگاه را در درون خود دارد. به نظر شما این نقص از کجا نشأت میگیرد؟
به نظر من، نقص از آموزش و تربیت معماران است. واقعیت این است که ما در معماری مدتهاست که عقبگرد داریم. اگر ما بخواهیم در معماری به نقطه صفر هم برسیم باید ۴۰ سال به عقب برگردیم و از نو آغاز کنیم زیرا در دهههای اخیر بیشتر خراب کردهایم. منکر کارهای خوبی هم که انجام شده، نمیتوان شد اما در کلیت و با تکیه به آمار، کار را خراب کردهایم. اگر از این منظر به موضوع نگاه کنیم و تعداد کارهای خوب و بد معماری را در قالب درصد تعریف کنیم، خواهیم دید که عدد درصد آثار بد، بسیار بزرگتر است. واقعیت این است که در مقطعی بسیاری از اساتید مجرب دانش آموخته در ایران و یا سایر نقاط جهان با بهانههایی نظیر اولویت تعهد بر تخصص از فضای آموزش کشور و دانشگاهها طرد شدند و بعضاً افرادی که صلاحیت و دانش لازم در امر تدریس را نداشتند جای آنها را گرفتند. این مسئله نه تنها به حوزه آموزش که به تمامی حوزههای دیگر هم قابل ارجاع است.
نظر شما درباره سرفصل دروس دانشکدههای معماری چیست؟
بنظرم در این زمینه کارگروهی روی پروژههای مختلف و آموزش مراحل مختلف تکمیل یک پروژه از آغاز تا به اصطلاح جمع کردن کار بایستی در اولویت آموزش قرار گیرد و دروس دیگر نظیر طراحی، مجسمهسازی، هندسه، تاریخ هنر، سازه، مصالح ساختمان و غیره با هدف استفاده در پروژههای معماری، آموزش داده شوند. موضوع بسیار مهم دیگر، پژوهش و تعریف پروژههای پژوهشی در معماری و یا برای استفاده در معماری است. متأسفانه در ایران کمتر به تحقیق و پژوهش اهمیت داده شده و بدان پرداخته میشود. یکی از مهمترین نشانههای این موضوع فراهم نکردن ابزار کار و یا به بیانی دیگر گرفتن ابزار کار و یا سخت و پیچیده کردن امر تحقیق برای پژوهشگر است. به طور مثال یک جستجوی اینترنتی که وقت یک پژوهشگر را در اغلب کشورهای دنیا کمتر از چند دقیقه نمیگیرد، برای من روزها طول میکشد و باز هم به نتیجه دلخواه نمیرسم. سیستم آموزشی ما به شدت دچار مشکل است. من میدانم که در اغلب دانشکدههای معماری ما آتلیه وجود ندارد چرا که آتلیه امکان تجمع دانشجویان گرد یکدیگر را فراهم میکند و ظاهراً امروزه این امرناپسندی محسوب میشود. اینکه استاد صحبتی را مطرح میکند و همه آن را میشنوند خوب نیست. متأسفانه انگار باید معماری را در گوشی آموزش داد. من در بسیاری از دانشگاهها این معضل را دیدهام. من چند بار برای تدریس به دانشگاه تبریز دعوت شدم اما نماندم و احساس کردم در آن فضا امکان تدریس موفق برای من وجود ندارد. دانشجویان معماری باید با اساتید خود کنار هم بنشینند و دانشکده فضای بحث و مناظره میان آنها را فراهم کند. ما گاهی اوقات شب تا صبح در آتلیه دانشکده کارمیکردیم، همان جا هم میخوابیدیم و کسی ما را از دانشگاه بیرون نمیکرد. اما در این روزگار، دانشگاهها بیشتر شبیه اداره شدهاند.
ساختمان اداری مسکونی شهرک غرب
آیا میتواند حذف بخش عملی، دلیل اصلی و عمده ورود برخی اشکالات به معماری ما طی سالهای اخیر باشد؟
یکی از دلایل اصلی همین است. یک نوع بیاعتنایی جمعی در این حوزه وجود دارد. لازم است ساز و کارهای مناسب در تمام زمینهها تعریف شود، آموزش عملی و بازکردن در کارگاههای ساختمانی به روی دانشجویان یکی از آنهاست، در زمینههای دیگر هم بایستی به شکلی جدی به مشکلات موجود پرداخت و نسبت به رفع آنها اقدام کرد. در برخی مقولات، معمار به تنهایی نمیتواند راه به جایی ببرد. آن سوی ماجرا امروزه معمار؛ اغلب با کارفرمایانی سر و کار دارد که درکی ولو اندک از مفهوم معماری ندارند و نمیتوان با آنها دیالوگ مناسبی برقرار کرد. مشکل بعدی شهرداریها هستند. به نظر من طی دهههای اخیر شهرداریها در سراسر ایران عملکرد قابل قبولی نداشتند. مثلاً در مقطعی یکی از شهرداران تهران اقدام به فروش هوای شهر در پایتخت کرد و به شهرداری اجازه داد به بهانه کسب درآمد، طرحهای جامع تصویب شده را کنار گذارد و تراکم بفروشد. این مرض مسری بلافاصله به کل ایران سرایت کرد. آشفته بازار موجود شهرهای کشور علیالخصوص تهران نتیجه عدم اعتنا به تخصص و تکیه بر تفکر حجره بازاری کسب درآمد به هر قیمت است. نکته جالب آنکه شهردار مذکور محاکمه شد، اما نه به دلیل فروش هوای تنفس مردم شهر و در حقیقت حقالناس، کماکان ادامه دارد.
معماری در دورههای مختلف، شاخصههای مختلفی داشته است. از نظر شما شاخصه معماری این دوران چیست؟
پاسخ من به این پرسش، هرج و مرج است. در گذشته بناهایی مانند بانک ملی خیابان انقلاب، سر در دانشگاه تهران و میدان آزادی توسط معمارانی بنا شدند که بسیار قابل توجه و شاخص بودند. هنوز هم شما هنگام عبورازبعضی خیابان های تهران به نمونه هایی از معماری اصیل آن دوران برمی خورید.که حس مناسبی رادرمخاطب ایجادمی کند. اما غالباً امروز آنچه در شهر بنا میشود یک سری آثار کپی برداری شده است که به مدد سیستمهای دیجیتال به شکلی ابتر و نامفهوم کپی وسپس اجرا شده است.
در دهه اخیر دو موج در جریان معماری ما بیشتر دیده میشود. یکی کپیبرداری و تقلید از نمونههای مدرن و دیگری اصرار بر بهکارگیری از الگوهای معماری سنتی در ایران است. به نظر شما در شرایط کنونی چه شکلی از معماری مورد نیاز ماست؟
قبل ازپاسخ به سوال شما این را بگویم که من شخصاً اعتقادی به پیروی از الگوی خاصی درمعماری ندارم به نظر من کارهای معماری بعدآًتوسط منتقدین به وصلت سبکی درمی آیند. . معماران معمولاً در زمان اجرای کار به این موضوع فکر نمیکنند.اما درموردسوال شما بایدبگویم که معماری زبانی بینالمللی است ،پاسخ این سوال هم مطلق نیست ،البته کپی برداری درهرشرایطی مردوداست ولی اینکه به معماری سنتی ایران وفاداربمانیم و یا به سمت معماری مدرن پیش برویم. ،طبعاً با تغییرنیازهای جوامع بشری،منجمله جامعه ایرانی،،معماری ما هم باید به زبان روز سخن بگوید اما این بدان معنا نیست که گذشته رافراموش والگوهای مفید ومفاهیم هنوزپاسخگووقابل استفاده ای که میراث ارزشمند تاریخی ما هستندرا،یکسره کناربگذاریم.. خلاصه کلام ،باید به زبان بینالمللی معماری با لهجه این آب و خاک سخن بگوییم.
چگونه این امر امکانپذیر است؟
کارساده ای نیست ولی با برنامه ریزی آموزشی درست ودقیق امکانپذیر است. افرادی را می شناسم که سالها در این زمینه کار کرده و تجربه اندوختهاند،بایدبه آن ها فرصت داد، این افراد بایدبه عنوان مدرس وارد دانشگاهها شوند و مفاهیم مختلف نهفته دربطن معماری اصیل این مرزوبوم رابرای دانشجویان تشریح کنند،به سفرهای پژوهشی بروند ودست آوردهای آموزش ها وپژوهش های خودرا درکارگاه ها آزمایش کنند وبرای دست یابی به مفاهیم کهنه راه حل های نو پیدا کنند.نادرخلیلی معمارفقید ایرانی،چراباید گل تافتن را درخاک وطنش آزمایش نکندوبه ثبت نرساندوآموزش ندهد.. ما باید به سیستمی درعرصه آموزش مجهز باشیم که به این مسائل اهمیت بدهد. مادامی که سیستم آموزش معماری به صورتی اساسی اصلاح نشود، اتفاق قابل ذکری رقم نخواهد خورد.
نقش معماران در ایجاد این سیستم چگونه است؟
معماران درصورت تکیه داشتن به سندیکاهای نیرومند می توانند کاملاًاثرگذارباشند ولی عدم وجود قدرت لازم درتشکل های صنفی از یک سو ومشکلات شدیداقتصادی این حرفه مجالی برای پرداختن به اموردیگرباقی نگذاشته است باوجود.درگیری های روزمره و مشکلات عدیده از عدم وصول مطالبات چندین ساله ازسازمان ها وادارات عمدتاًدولتی وخصولتی وفشارهای روزافزون سازمان تامین اجتماعی ووزارت دارائی تا هزینههای دفتر کار، حقوق کارمندان و غیره نفسی برای انجام کاردیگری نمی ماند.. کافیست سری به جلسات تشکل های موجودمعماری زد، موضوع جلسه هرچه باشد،بحث غالب به سوی مشکلات و دغدغههای اقتصادی می چرخد وموضوع اصلی جلسه به حاشیه می روذ.طبیعی است که درچنین شرایطی توجه به اصولی چون ایجاد سیستم و ساز و کار معین برا ی معماری کشورمان تقریباً به دامن فراموشی می غلطد. نمیتوان توقع داشت در دل یک مجموعه نابسامان یک شرایط به سامان و مطلوب ایجاد کرد.
آیا معماران نمیتوانند در نظر کارفرمایان تغییری ایجاد کنند تا کمتر شاهد ساخت بناهای کپی شده از طرحهای مدرن غربی باشیم؟
معماران توان این کار را دارند اما بسیاری از اوقات دست و بالشان بسته است. بسیاری ازاوقات ،معماری که زیربارسلیقه کارفرمایی که که مثلاًبا عکسی از یک کلیسا در فلان شهر اروپا،به سراغش آمده وازاو می خواهدخانه ای شبیه آن روی تپه های لواسانات برایش طراحی کند،نمی رود،آن کارراازدست می دهد. این بلا بارها و بارها بر سر شخص من آمده است.
آیا برخی نمونههای نادر نمیتوانند بر ایجاد یک موج نو در معماری ایران مؤثر باشند؟
میتوانند اما این را هم در نظر داشته باشید که بنیاد معماری سرمایه است و سرمایه هم در اختیار کارفرمایان قرار دارد. متأسفانه این سرمایه اقتصادی اغلب موارد، در اختیار افرادی است که درک درستی از هنر معماری و علم آن ندارند آن سوی داستان هم اکثریت قشرتحصیلکرده که این درک رادارند ، بنیه و توان اقتصادی برای ساخت ابنیه را ندارند.
بخش مهمی از معماری، ارتباط با مخاطب و رفع نیاز اوست. در این میان قطعاً باید نوعی شناخت روانشناسانه برای ارائه اثری بهتر صورت پذیرد. برای شخص شما روانشناسی، چگونه در آثار شما به عنوان یک معمار ظهور و بروز پیدا میکند؟
شناخت مخاطب از کارفرما گرفته تا مردمی که قرار است از فلان بنا استفاده کنند، کار بسیار سادهای نیست این کارنیاز به تجربه بسیار دارد. این تجربه به معمار، کمک میکند که پیشنهاد برخی پروژهها رابااشتیاق بپذیرد وبرخی دیگررادر همان وهله نخست رد کند. به طور مثال من در مقطعی با کارگردان فقید علی حاتمی همکاری داشتم.در این پروژه، اصلاً نیازی نبود که ما چیزی را برای یکدیگر توضیح دهیم زیرا هم ایشان، سلیقه مرا به خوبی میشناختند و هم من از ایشان شناخت داشتم. در این پروژه، من بدون کمترین مداخله آقای حاتمی وخانواده ایشان کارم رابه پایان بردم وازنتیجه کارهم همگی راضی بودیم.این قطعاًبه شناخت مورد اشاره شما برمیگردد. این خانه خوشبختانه تاکنون اسیر.سوداگری مرسوم نشده ومالک جدید آن آقای صنعتی، خانه رابه شکل سابق حفظ کرده است
خانه مرحوم علی حاتمی را با توجه به شناختی که از ایشان داشتید، به راحتی اجرا کردید. این خانه چه ویژگیهای خاصی داشت؟
روحیه علی حاتمی رابه خوبی .ازخلال فیلم هایش می شناختم، اوبه شدت اهل مطالعه وخصوصاً علاقمند به ادبیات کلاسیک ایران ومعماری دوران قاجاربود،من هم دوست داشتم چیزی برای اوبسازم که به این حال وهواپاسخ دهد. درخانه اوبیشترازمصالح آجر،هم درنما وهم درداخل خانه استفاده کردم،خانه درعین مدرن بودن ،به نوعی اندرونی وبیرونی داشت ویک اتاق میهمان مستقل ازساختمان باامکانات سرویس بهداشتی وحمام وآبدارخانه وضمناٌ یک آتلیه شامل کتابخانه؛فضای نمایش فیلم واتاق جلسات درزیرزمین، اتاق های خواب هم درطبقه بالاودرارتباط بانشیمن خصوصی بود علی حاتمی بعدازاولین جلسه وانتقال خواسته هایش به من ،تا زمان اتمام اجرای خانه ،کوچکترین دخالتی درکارمن نکرد.
خانه مرحوم علی حاتمی
معماری یک عرصه چند وجهی است. شما تا چه اندازه در تعامل با هنرمندان دیگر حوزهها تلاش میکنید تا این دیدگاه و رویکرد چندوجهی را در آثارتان به منصه ظهور برسانید. منظور من این است که این رویکرد تا چه حد در کارهای شما وجود دارد، تا نهایتاً یک کار گروهی در یک پروژه معماری شکل گیرد؟
من از سال ۱۳۶۰ البته به شکل جسته و گریخته نقاشی با آبرنگ انجام دادم. البته اخیراً چند سالی است که فرصت بیشتری برای پرداختن به این هنر دارم. عکاسی، یکی دیگر از هنرهایی که من به آن میپردازم. بنابراین به خوبی میدانم که تسلط بر هنرهای تجسمی در کار معماری کاملاً موثراست وبه معمارقدرت انتخاب مناسب واستفاده از هنرهای دیگررادرحوزه کاریش می دهد. ،خصوصاً آشنایی با تکنیک سایرهنرها می تواند درمعماری هم به معمارکمک کند.
امروزه تا چه اندازه شاهد تدوین نظریههایی هستیم که در عرصه معماری مطرح میشوند؟ در حال حاضر نشستهای بسیاری در این زمینه برپا میشوند. آیا این نشستها آنگونه که باید و شاید مؤثر واقع میشوند؟
خروجی از این مجموعه هر چه باشد وهرچندهم اندک ،من نتیجه رامثبت ارزیابی می کنم.بطورمثال نشست هاوجلسات “انجمن مفاخرمعماری ایران”دست آوردهای قابل قبولی داشتهاست..این انجمن به تازگی پروژه ای را تحت عنوان “تاریخ شفاهی معماری ایران” برنامه ریزی کرده است که از نظر من بسیار مفید است.
به عنوان یک پیشکسوت در عرصه معماری که تجربیات گستردهای دارید، آیا قصد دارید که در آینده کتابی را در زمینه معماری به رشته تحریر درآورید؟
بله. انشای من بد نیست.ازشوخی گذشته واینکه داستانهای من در دوره ابتدایی در برخی مجلات چاپ میشدند. فرصت معماران درگیرکارعملی معماری بسیار اندک است، کتابی که ازین دسته معماران چاپ می شود،حداکثر پروژه هایشان است با شرح وتفسیری که دیگران برآن نگاشته اند. اما تئوریسین های معماری خلاً وجود مقالات وکتاب های تشریحی معماری را به دلیلی که گفتم پرمی کنند. کسانی نظیر زنده یاددکترمنوچهر مزینی که ابتدادرسال ۴۶کتاب “فضا، زمان و معماری” زیگفرید گیدئون را به فارسی ترجمه کرد.،این کارباتوجه به کمبودمنابع وکتاب های معماری ازین دست به زبان فارسی درآن زمان بااقبال معماران ودانشجویان معماری مواجه شد و ایشان سپس در سالهای بعد به جزتدریس ،سخت به پژوهش ونگارش در زمینه معماری پرداختند.،دکترمنصورفلامکی هم ازکسانیست که دراین زمینه بسیارکاروکمک کرده اند ،من تئوریسین نیستم وبنابراین ترجیح می دهم ،به این کارنپردازم .اماکتابی درباره “معماری اقلیمی” ازمعمار آلمانی جرج لیپزمایرترجمه کرده ام که علاوه برمسائل تئوریک ،حاوی نمونه های عملی ساخت وسازسازگاربا اقلیم است،البته این کتاب را ابتدا برای استفاده خودم وهمکاران ودانشجویان ترجمه کردم وبعدکه فکرچاپ آن به سرم زد،متاًسفانه جرج لیپزمایر درگذشته بود وورثه اش را هم برای کسب اجازه پیدا نکردم البته شنیده ام چندسال پس ازفوت صاحب تاًلیف ،نیازی به کسب اجازه نیست اگر شنیده ام درست باشد،حتماًاین کارراانجام خواهم داد،
به نظر شما، ریشه فقدان پژوهش در معماری ایران به کجا برمیگردد؟ آیا میتوان گفت همین خلاء پژوهش موجب شده که امروز چشم معماران ما به سمت بناهایی باشد که در غرب ساخته شده است؟ منظورم این است که انگار ما، سعی داریم با تقلید از منطقهای که در برههای از زمان به شدت به مقولات پژوهشی در عرصه معماری بها داده و در این زمینه رشد کرده، معماری امروز ایران را بسازیم؟
بله درست است. ما اهل تحقیق نیستیم،امکاناتش هم چندان فراهم نیست. ،قبلاً اشاراتی به موضوع کردم و لی به هرتقدیرچاره ای جزاصلاح سیستم آموزشی وپژوهشی خود برای پیشرفت درتمام زمینه ها منجمله معماری نداریم.
تعداد مسابقاتی که در زمینه معماری برگزار میشود، بسیار زیاد است. به نظر شما چنین رویدادهایی تا چه اندازه میتواند به کشف و شناسایی افراد خلاق و شاخص در این عرصه کمک کند؟ این مسئله چقدر میتواند به کمک دانشجویانی بیاید، که پس از پایان دوره تحصیل درصدد هستند شناسایی شده و وارد بازار کار شوند؟
مسابقات قطعاًمی توانندتاًثیرگذارباشند.بسیاری ارمعماران بزرگ دنیااردل مسابقات معماری بیرون آمده اند.درین مورد خاطره ای ازدکترنسرین فقیه دارم که تعریف می کرد به اتفاق رنزو پیانوازداوران یک مسابقه معماری بودند یک دخترمعمارگمنام عراقی انگلیسی به نام زاها حدید هم درآن شرکت کرده بود،.وازقضا کاربسیاردرخشانی هم عرضه کرده بود ،به عنوان یکی ازشروط مسابقه کارنفراول بایستی ساخته می شدو هیئت داوران شک داشتند که این کارقابلیت اجراداشته باشد، تا اینکه رنزو پیانو، زاها حدید رابه مصاحبه حضوری دعوت کرد و به او گفت “دختراین کار توبسیار زیباست. ، فقط به من بگوچگونه میتوان در این بنا راه رفت؟ زاها حدید دویدومقاطع پروژه راآورد وبعدازتوضیح کافی توانست شک هیئت داوران رارفع کند واول شود .اوازدل یک مسابقه زاها حدیدی شدکه میشناسید.. چنین اتفاقاتی به شرط آنکه مسابقات ما هم سالم برگزار شوند، رخ خواهد داد. اما متأسفانه کمتر شاهد سلامت در برگزاری این مسابقات هستیم. ناداوریها و رأی به آثار سفارشی در برخی مسابقات، رخ میدهد که به هیچ عنوان جالب نیست. اما برپایی مسابقات به شرط سالم وسلامت برگزارشدن خوب است. ما در ایران، معماران خوبی داریم که متاًسفانه چندان خوش نام نیستند،منظورم اینست که صرف معمارخوب بودن ،برای داوری کافی نیست بایستی معماران خوب وخوش نام برای قضاوت انتخاب شوند.
به نظر شما آیا نیازی به دخالت دولت در امر برپایی مسابقات معماری وجود دارد؟
خیر. تجربه نشان داده که دخالت دولت معمولاًکارراخراب ترمی کند.باید، مجامع وبنیاد های حرفه ای خصوصی ویانشریات تاًثیرگذارومهم معماری این کاررابه عهده گیرند.
شکل و شمایل آشفته در معماری پایتخت ایران موج میزند. آیا معماران ما این توان را دارند که تهران را از این وضعیت خارج کنند؟
خیر. تهران در این باب فنا شده است. باید زلزله ای تهران را ویران کندودرصورتیکه بارماندگان به این نتیجه رسیدند که تهران بایددوباره درهمین محل ساخته شود، تهران دیگری بسازند.درمورد بم،که نتوانستیم،.درحالیکه همه شرایط فراهم بود،صرفاًبه دلیل سوءمدیرت نتوانستیم این نمونه زیبای معماری وشهرسازی ایران را حداقل شبیه گذشته اش تحویل مردم بدهیم
لطفاً برایمان از نمونه بناهایی که پس از زلزله در بم ساختید بگوئید؟
پروژه دیپلم من معماری اقلیمی و ارائه مدل مسکن برای شهر بم بود. پس از زلزله، دکتر وزیری از اساتید وقت دانشکده که به نوعی دربازسازی بم درگیرشده بودندازمن خواستندکه با توجه به مطالعات قبلی گوشه ای ازکاررابگیرم
آن زمان تیم ما حدود۱۱۰۰تیپ مختلف خانه ودقیقاًبرای هرخانواده ،یک نقشه متفاوت ارائه کردکه ۵۶۰ مورد توسط شورای عالی معماری وسازمان نظام مهندسی بم که مسئولیت بررسی وتصویب طرح هاراداشتند،تصویب و برای اجرا انتخاب شد اما اطلاعی ندارم چه تعداد از این طرحها در نهایت ساخته شدند درین پروژه ضمن تلاش برای ارائه یک معماری همگن سازگاربااقلیم به شدت ازیکسان سازی پرهیزکردیم درحالیکه کنارگوشمان این اتفاق درحال وقوع بودوشهرمی رفت که تبدیل به پادگان شود.ومجموعه مدیریتی پروژه سعی میکردماراهم به این مسیرهدایت کند درین موردمن چندین باربه مهندس سعیدی کیا که درآن زمان رئیس بنیادمسکن انقلاب اسلامی ومسئول این پروژه بودنامه نوشتم تااینکه بالاخره قرارشددربم جلسه ای داشته باشیم وایشان حرف های من راازنزدیک بشنوند.اگرچه درین جلسه کارمان به دعوا کشید،من موفق شدم پروژه هایم رابه سلامت ازین مهلکه بیرون بکشم ولی افسوس که یک دست صدانداشت وبم ازدست رفت.
زمانی در هر نقطه از ایران شاهد معماری منحصر به فرد آن منطقه بودیم اما امروز به هر منطقهای که سفر کنیم، شاهد معماری یک شکلی به نام آپارتمان هستیم. نقش و جایگاه معماری اقلیمی از چه زمانی از بین رفت و آیا این مشابه سازی روی زندگی مردم اثر داشته است؟
به نظر من این روند از زمانی که شهرداری هابا رویکرد اقتصادی ونگاه درآمد زایی اقدام به مداخله درتعیین ارزش زمین کردندآغازشدیعنی بافروش تراکم ،ارزش زمین هارابه صورت کاذب افزایش دادندبه نوعی که.برای مالک زمین صرف نمیکرد روی این ثزوت فقط ًبنشیند،بنابراین چه آن رابه قیمت افزایش یافته می فروخت وچه خودآستین بالا میزد،نهایتاً آن زمین ویاخانه کم ارتفاع سربه فلک می کشید والبته متاًسفانه دوداین کاسبی به چشم مردم می رفت وکماکان می رود.
جایی از صحبتهایتان در مصاحبهای دیگر به کاراکتر و تیپ سازی در ساختمانها اشاره کردهاید. این شخصیتها از کجا نشأت میگیرند و وقتی تیپ سازی در معماری رقم میخورد چه بلایی بر سر شهرها میآید؟
ساختمانها هم مانند انسانها باید شخصیت داشته باشند..یعنی جدا ازآنکه متناسب با نیاز ساکنان ویااستفاده کنندگان ساخته شوند قادربه بیان خودباشند..پیامد یکسان سازی وعدم وجودتنوع برای مردم،چیزی جزافسردگی نیست. بنا، باید دارای شناسنامه و قابل شناسایی باشد.
آیا طی سالهای اخیر در معماری ما چیزی به نام کار گروهی شکل گرفته است؟
بله قطعاً. معماری یک کار تیمی است ویک معمارخصوصاًدرپروژه های بزرگ به تنهایی راه به جایی نمیبرد.حتی فکر کردن هم در معماری بیشترباید به شکل مشورت باشد. من در دفتر کارم این روند را دنبال میکنم. مهندسانی در زمینههای مختلف گرد هم مینشینیم و تلاش میکنیم با انجام وظایفی که به هرفرددرگروه واگذارشده ،به تیم درجهت رسیدن به هدف کمک کنیم .
نمونهای از خانههای طراحی شده در بازسازی بم
نقش و جایگاه نقد در معماری ایران تا چه اندازه جدی گرفته میشود؟ اگر نقدی وجود دارد پس چرا معماری ما به این سمت پیش رفته است؟
خیر. در معماری ایران، منتقدی به نام منتقدمعماری وجود ندارد. درحالیکه در بسیاری دیگر از کشورها منتقدان بدون هیچگونه غرضورزی و حب وبغض نقدهایشان را مطرح میکنند. ،ودر بسیاری اوقات حتی بهتر از خود معمار پروژه او را تعریف میکنند.، درکشورما اینگونه نیست . مشکل نقد معماری در ایران شاید به “خلقیات اجتماعی خاص ما ایرانیان” بازمیگردد. شما با خواندن بعضی سفرنامهها که به تعریف ویا تحلیل این موضوع پرداخته شده می توانیددر باره آن داوری کنید.
دنیا به سمت معماری سبز متمایل شده است. اینکه با توجه به معضل آب، معماری سبز در ایران به شکل “باغهای پشت بام” به منصه ظهور رسیده، آیا درست و منطبق با مبانی جهانی است؟
شکی نیست که دنیا به سمت معماری سبز پیش رفته است. ما هم راهی جز این نداریم. منابع به شدت محدودند و بشر بلایی بر سر کره زمین آورده که در صورت ادامه این روند نابودی مطلق کره خاکی دورازانتظارنیست .. ماهم گرچه دیر اما بالاخره به فکر افتادهایم. البته معماری سبز صرفاً به معنای “روف گاردن” یا باغ بام نیست بلکه به این معناست که بتوانیم از انرژیهای طبیعی وپاک نظیرانرژی های خورشید،باد،موج و… به نحو شایسته استفاده واین انرژی ها راجایگزین انرژی های فسیلی کنیم. ،اینکه بنا بهگونهای ساخته شود که نیاز به تهویه مصنوعی نداشته ویا میزان آن کاهش یابد ، در مسیر معماری سبز قدم برداشته شده است. .راهکارهایی برای خنک کردن یاگرم کردن ساختمان یاآب بااستفاده ازتکنیک هایی نظیر”چاه های کانادایی ” اخیرا”به شدت موردتوجه قرارگرفته اند تابااستفاده ازانرژی های پاک تجدید پذیر بتوان به حفظ محیط زیست نیز کمک کرد. مدتی است که معماران ایرانی هم به مطالعه و پژوهش در این زمینه روی آورده اندوانتظارمی رود موج نویی در کشوربارویکرد به این معماری درراه باشد. .
جناب آقای آرامی، طراحی و دکوراسیون داخلی یکی از موضوعاتی است که امروز در عرصه معماری مورد توجه قرار دارد. آیا در ایران توجه لازم به این مسئله وجود دارد یا استعدادهایی در این زمینه شروع به فعالیت کردهاند؟
بله. این هم بخشی از کار معماری است البته در ایران هم اخیراً موضوع تخصصی شده و معماری داخلی ازمعماری بصورت تقزیباًکامل ،جداشده است. در گذشته بسیاری از این وظایف بر عهده معمار بود ازطراحی یاانتخاب مبلمان وچیدمان آن تا ساخت یاانتخاب آثار هنری نظیرتابلوهای نقاشی ویا مجسمه ولی حالااین بخش ازکاربه دکوراتورها محول میشودکه البته آن هاهم معمولاًایده کلی راازمعمارمی گیرندوکارخودراباهماهنگی وزیرنظرمعمارانجام می دهند.گاهی هم براساس نظر معمارویادکوراتوردرهماهنگی بامعماربعضی کارها ی خاص به هنرمندان خاصی سفارش داده می شود.تادرساختمان،محوطه ویا فضاهای شهری مورداستفاده قرارگیرند..کارهای آقای تناولی در این حوزه بسیار قابل توجه هستند.
در زمینه معماری، چطور میتوان سطح فرهنگی کارفرمایان را ارتقاء داد تا دیدگاه آنها همسو با معماران به رشد معماری ایران منجر شود؟
متأسفانه چندان به ارتقاء فرهنگ کارفرمایان امیدوار نیستم. بسیاری از اوقات این بحث میان ما و همکارانمان وجود دارد که کارفرمایان تا چه اندازه نیازمند آموزش هستند. البته کار در این زمینه کمی دشوار است. شما درحقیقت درباره ارتقاءفرهنگ جامعه صحبت میکنید .این فرهنگ سازی باید از طریق مراکز آموزشی، رسانهها به ویژه رادیووتلویزیون درجهت و بگونه ای انجام شود که جامعه آن را بپذیرد
به نظرشمامرزبین کپی والهام کجاست؟
به نظرمن مرز میان کپی و الهام در درک عمیق ویاعدم درک عمیق مفهوم است. وقتی شما مفهوم ولایه های درونی چیزی راکشف ویابه آن پی می بریدوآن مفهوم رادرقالبی دیگربیان می کنید،الهام گرفته اید. اما زمانیکه بدون توجه به مفهوم و نگاه جامع به کل موضوع اعم ازپس زمینه، موقعیت و مکان قرارگیری، فلسفه وجودی ،کاربردوبسیاری نکات دیگر، شکلی راتکرارمی کنید،حتی اگرتاحدودی آن شکل رادستکاری کرده باشید،متاسفانه لقب کپی کاربرازنده شماست .
آیا تا به حال از آثار شما در حوزه معماری کپی برداری شده است؟ در صورت این رخداد، امکانی برای پیگرد قانونی وجود دارد؟
بله. متأسفانه در ایران قانون کپی رایت وجود ندارد. من پروژهای در استانداری قزوین ساختم که بعدها نمونه مشابه آن را بامقیاس وکاربری های متفاوت در تهران و چند نقطه دیگر دیدم اما به همان دلیل فقدان قانون کپی رایت اقدامی در راستای پیگیری این ماجرا انجام ندادم. این معضل در سایر حوزهها هم مشهود است. من دوستی دارم به نام آقای دکتر سادات افسری که آثار ترجمه بسیاری خوبی در زمینه معماری دارند. ایشان روزگاری بمنظورکسب اجازه برای ترجمه کتاب بسیارباارزش “تاریخ معماری مدرن” اثر”لئوناردوبنه ولو”،معمارومنتقد شهیرایتالیایی به این کشورسفرکردوبنه ولورادر بستربیماری وقبل ازفوت به ژانویه ۲۰۱۷درخانه اش دربرشایافت و اجازه گرفت ،زمانیکه . از مصائب این سفرو بخصوص تاًلمات روحیش هنگام مواجهه بابنه ولو دربستربیماری گفت،ازاوپرسیدم دراین بلبشوبرای چه این کار را انجام دادی
در پاسخ گفت: ” به حس شرافتمندی می ارزید”،این ارزش باید درکشورما جابیفتد.
و در خاتمه سخن پایانی شما را میشنویم.
یک نکته برای معماران جوان ودانشجویان معماری دوران دیجیتال که هرگز کاروطراحی بادست رافراموش نکنند. در روند کار اتفاقی به مدد دستهای شما رخ می دهد که ممکن است اصلاً به آن فکر نکرده بودید ودست آن را ازطریق رشته های عصبی ازناخودآگاه مغزشما بیرون می کشد وپیش رویتان می گذارد.،
نکته دوم درادامه بحث عملکرد شهرداری ها درارائه مجوزهای ساخت وسازمی خواهم نکته ای را اضافه کنم .وآن اینکه ،بدون شک یکی ازدلایل اصلی اصرارشهرداری های کشوربرفروش تراکم مازادو وعدم رعایت طرح های جامع وتفضیلی ،به جای تمرکزبر منابع درآمدی قانونی ،عدم شفافیت موجوددرین حوزه است وبرای رهایی ازین معضل که دیریازودشهرهای کشور رابه مرزغیرقابل زندگی شدن خواهدرساند،لازم است نورکافی برپشت این پرده افکنده شود.